چکیده

نوآوری مدل کسب و کار بیش از پیش در مدیریت راهبردی اهمیت دارد که برای تعداد رو به افزایشی از سازمان‌ها مزیت‌های رقابتی سرنوشت‌سازی را ایجاد می‌کند. این امر به‌ویژه در حوزه‌های مربوط به راهبردها و کارآفرینی پایدار در شرکت‌ها حائز اهمیت است، زیرا نوآوری‌های فنی به‌تنهایی و به طور روزافزون موجب بهبود در عملکردهای اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی می‌شوند. علی‌رغم افزایش پژوهش‌ها در حوزه‌ی نوآوری مدل کسب و کار، در میان دانشگاهیان و متخصصان همچنان در رابطه با این حوزه ابهامات مفهومی وجود دارد. این ابهام موجب بروز مشکلاتی نه‌تنها در درک کردن مسائل مهم در موفقیت شرکت‌ها بلکه در درک کردن چگونگی ارتباطِ نوآوری مدل کسب و کار با فرآیندهای توسعه‌ی خدمات و محصولات می‌شود. برای بررسی این مسائل، مباحثی را ارائه می‌دهیم که این نوآوری مدل کسب و کار را به حوزه‌های ثابت‌تری از نوآوری در خدمات و محصولات پیوند می‌دهند. برای آغاز کردن این گفتگو، با استفاده از جستجوی پایگاه‌های داده‌ای کلیدواژگان ساختاریافته و روش نمونه‌گیری گلوله برفی با ارجاع متقابل، ادبیات پژوهشی جامعی را ارائه دادیم. براساس یافته‌های این ادبیات پژوهشی، دو گروه کانونی با نمایندگان صنعتی مشخص کردیم که به اولین مجموعه از ابعاد متمایزکننده‌ی بالقوه منجر شدند. هدف از این کار افزایش شفافیت مفهومی برای پژوهشگران دانشگاهی و تصمیم‌گیرندگان صنعتی است. برای بهبود بخشیدن به درکمان از چگونگی ایجاد ارتباط بین نوآوری مدل کسب و کار و نوآوری‌ در خدمات و محصولات، می‌توانیم اثربخشی و کارآیی پژوهش‌ها و پیاده‌سازی آنها را در این حوزه افزایش دهیم.

واژگان کلیدی: نوآوری مدل کسب و کار، نوآوری محصولات، نوآوری خدمات، توسعه‌ی محصولات جدید، توسعه‌ی خدمات جدید، تنوع‌بخشی

  1. مقدمه

به دلیل مسائل زیست‌محیطی فشارآور، مانند: تغییرات اقلیمی [۱]، فقدان تنوع زیستی [۲] و استهلاک منابع [۳]، همچنین مشکلات اجتماعی، مانند: فقر شدید، که به طور فزاینده‌ای در فقیرترین کشورها [۴] ریشه دوانیدند و یا افزایش نابرابری در کشورهای صنعتی‌شده [۵]، [۶]، انتقال به سیستم اقتصادی‌اجتماعی پایدارتر بیش از پیش مطلوب به نظر می‌آید.

در تسهیل بخشیدن به این انتقال و ارائه‌ی منابع و قابلیت‌های ضروری، بخش خصوصی نقش بسیار مهمی را دارد [۷]. در سازمان‌هایی که از این انتقال پشتیبانی می‌کنند، در راستای محقق ساختن جاه‌طلبی‌های آنها در حوزه‌ی پایداری، نوآوری مدل کسب و کار نقطه‌ی اهرمی بسیار مهم به شمار می‌رود [۸] زیرا نوآوری فن‌آوری به‌تنهایی بازده نزولى در پی دارد [۹]. باوجوداین، بسیاری از متخصصان به نظر می‌رسد که با نوآوری خدمات و محصولات آشناتر هستند و مفهومِ مدلِ کسب و کار همچنان برایشان نامشخص است [۱۰].

به‌عنوان اولین گام در جهت بررسی این ابهامِ مفهومی و برای هدایت کردن انتخاب‌های تنوع‌بخشی شرکت‌ها همچنین ارائه‌ی اساس محکم‌تری برای تحقیقات دانشگاهی، درباره‌ی تفاوت‌های بین نوآوری مدلِ کسب و کار، خدمات و محصولات حرف می‌زنیم. این گفتگو را با ارائه‌ی اولین مجموعه از ابعادِ بالقوه برای ایجاد تمایز شروع می‌کنیم.

ساختار کلی این مقاله به شرح زیر است: ابتدا، شکاف پژوهشی در بخش ۲، روش تحقیق در بخش ۳ و توضیحی از یافته‌ها در بخش ۴ ارائه می‌شوند. این مقاله با گفتگو درباره‌ی نتایج و پیشنهادهایی برای پژوهش‌های آینده در بخش ۵ به پایان می‌رسد.

  • زمینه

مفهومِ مدل کسب و کار در حباب دات-کام، ابتدا برای انتقال ایده‌های پیچیده‌ی تجارتِ الکتریکی به سرمایه‌گذاران، طی دهه‌ی ۱۹۹۰ به محبوبیت زیادی دست یافت [۱۱]. به دنبال محبوبیت این مفهوم در میان متخصصان و با افزایش پژوهش‌ها در این حوزه از ابتدای دهه‌ی ۲۰۰۰، دانشگاهیان شروع به بررسی این مفهوم کردند [۱۲]. هدف از مفهومِ مدل کسب و کار دوگانه است. از یک سو، مدلِ کسب و کار ابزاری برای تحلیل سیستماتیک، برنامه‌ریزی و ارتباط پیکربندی همچنین پیاده‌سازی سیستمِ

سازمانی است [۱۳]. از سوی دیگر، نوآوری مدل کسب و کار به‌عنوان منبعی برای مزایای رقابتی و عملکرد سازمانی برتر مطرح می‌شود [۱۴]-[۱۶] که، همان طور که در شکل نشان داده می‌شود، راهبرد سازمانی را تکمیل و حتی جایگزین می‌کنند.

نوآوری مدل کسب و کار توسعه‌ی مدل‌های جدیدی از کسب و کار، اصلاح مدل‌های کسب و کار موجود و تغییر از یک مدل به مدل دیگر است؛ و در صورتی که ملاحظات پایداری دست‌کم بخشی از انگیزه برای نوآوری باشند، آن را نوآوری مدل کسب و کارِ پایدار می‌نامیم [۸].

مفهومِ مدل‌های کسب و کار پایدار (برای مثال: [۲۱]-[۲۴] را مشاهده کنید) به واسطه‌ی مدیریت ذی‌نفعان [۲۵]–[۲۷] و ایجاد ارزش پایدار [۲۸], [۲۹] سعی در ادغام کردنِ ملاحظات پایداری با مدل کسب و کار دارد. مدل‌های کسب و کار پایدار را می‌توان از طریق ایجاد ارزش‌های پایدار و اضافی و به‌واسطه‌ی همکاری ‌فعال‌تر با طیف گسترده‌ای از ذی‌نفعان و چشم‌اندازهای بلندمدت تعیین کرد [۸].

نوآوری‌ محصولات و خدمات مفاهیمی هستند که، در مقایسه با نوآوری مدل کسب و کار، مدت زمان طولانی‌تر از وجودشان گذشته است [۳۰], [۳۱]. نویسندگان مختلف تعاریف و بررسی‌های زیادی از نوآوری‌های خدمات و محصولات ارائه دادند (برای مثال: [۳۲]–[۴۶]). براساس این تعاریف، در این مقاله نوآوری‌های خدمات و محصولات به صورت توسعه‌ی محصولات و خدمات جدید، اصلاح محصولات و خدمات مشخص و یا جایگزینی یک محصول و یا خدمات با محصولات و یا خدمات دیگر تفسیر می‌شود.

  • شکاف تحقیق

در این مقاله ادبیات پژوهشی جامعی ارائه دادیم و متوجه شدیم که تفاوت بین نوآوری محصولات و خدمات همچنین نوآوری مدل کسب و کار همچنان مسئله‌ای نامشخص است.

بسیاری از نویسندگان (برای مثال: [۱۶], [۴۷]–[۵۰])، تقریبا به دنبال طبقه‌بندی گزاره‌ ارزش، ارزش‌آفرینی (و تحویل) همچنین حق مشرفیت، مدل کسب و کار را در ابعاد و عناصر مختلف ارائه می‌دهند. نوآوری مدل کسب و کار به‌عنوان نوآوری در یک یا چند عنصر تعریف می‌شود [۱۷]. باوجوداین، تعاریف بسیاری از نوآوری‌های محصولات و خدمات با تعریفِ نوآوری مدل کسب و کار همپوشانی دارند. برای مثال، در صورتی که به‌واسطه‌ی خدمات و محصولات جدید در گزاره‌ی ارزش اصلاحات و تغییراتی ایجاد شود، اغلب این مسئله نامشخص است که آیا این تنها یک محصول و یا نوآوری در مدل کسب و کار به شمار می‌رود و یا خیر. این مسئله همچنان تعریف مشخصی ندارد و باید یک یا چند عنصر تغییر داده و اصلاح شود (برای مثال: [۱۶]). همچنین، در صورتی که همه‌ی عناصر مجبور به تغییر شوند، بسیاری از نوآوری‌ها در مدل کسب و کار واجد شرایط نخواهند بود.

آورسا و هافلینگر[۱] [۵۱] در مقاله‌ی فنی و کاربردی‌‌شان رویکردی مشابه اما تا حدودی متفاوت را دنبال کردند. آنها سعی داشتن تا، به‌واسطه‌ی نسبت دادن تغییرات در ارزش گزاره به تنوع‌بخشی افقی و تغییرات در حق مشرفیت و ارزش‌آفرینی به تنوع‌بخشی در مدلِ کسب و کار، از همپوشانی بین محصولات اجتناب کنند. علاوه بر همپوشانی موجود میانِ تنوع‌بخشی عمودی در زنجیره‌ی ارزش و تنوع‌بخشی در مدل کسب و کار در فعالیت‌های مربوط ارزش‌آفرینی، بسیاری از فرآیندهای تنوع‌بخشی در خدمات و محصولات به‌تنهایی رخ نخواهد داد اما بر مابقی مدل کسب و کار تاثیرگذار خواهند بود. بنابر این، مرزهای مفهومی در ادبیات پژوهشی نامشخص به نظر می‌رسند و در ابعادِ ایجاد تمایز بین نوآوری مدل کسب و کار، خدمات و محصولات همچنین آستانه‌های تقریبی ابهام مفهومی وجود دارد که مشخص می‌کنند کدام یک از نوآوری‌ها و تنوع‌بخشی‌ها به اندازه‌ی کافی برای ایجاد نوآوری در مدل کسب و کار جامع هستند.

  • روش

در تلاشی اکتشافی برای بررسی این شکاف تحقیقاتی، به دنبالِ توصیه‌های کرزول[۲] [۵۲]، از شیوه‌های روش‌شناختی مختلفی استفاده کردیم. در وهله‌ی اول، ادبیات پژوهشی گسترده‌ای را انجام دادیم که توسط گروه‌های کانونی با نمایندگان صنعت دنبال می‌شدند. هدف از این پژوهش ارائه دادن مجموعه‌ای از ابعاد برای ایجاد تمایز بین نوآوری مدل کسب و کار، خدمات و محصولات بود. این ابعاد اولیه به‌عنوان اساسی برای شناسایی ابعاد متمایزکننده‌ ارائه می‌شوند که متقابلا انحصاری و به طور کلی فراگیر هستند که می‌توانند متغیر کلیدی این ابعاد را استنباط و ارزش‌های آستانه را بررسی ‌کنند.

برای ادبیات پژوهشی، به دنبال پیشنهادهای وبستر و واتسون [۵۳]، از رویکرد ساختاریافته استفاده کردیم. همان طور که در شکل ۲ نشان داده می‌شود، ابتدا، با استفاده از رشته‌های جستجو، استفاده از عبارات «مدل کسب و کار و نوآوری و خدمات و محصولات» و «نوآوری و خدمات و محصولات» در عنوان، از مقالات انگلیسی و بررسی‌های مربوط به پایگاه‌های داده‌ای وب آو ساینسِ تامسون روترز[۳] ادبیات پژوهشی اولیه‌مان را انجام دادیم. از بین ۶۶ موارد به دست آمده، برای انتخاب کردن نمونه‌ی اولیه از یازده مقاله، چکیده‌های مرتبط را به طور اجمالی بررسی کردیم. این نمونه‌ی اولیه اساسی را برای روش نمونه‌گیری گلوله برفی با ارجاع متقابل تشکیل می‌داد. این روش نمونه‌گیری با بررسی اجمالی موارد مربوط به ارجاعاتِ محتوا و عناوین مقاله‌ها آغاز شد. به منظور گنجانده شدن در نمونه‌ی مربوط به ادبیات پژوهشی و یا کنار گذاشتن آنها، چکیده‌های موارد شناسایی‌شده به صورت اجمالی بررسی شدند. در نهایت، برای شناسایی کردن ابعاد و ایجاد تمایز بین نوآوری در مدل کسب و کار، خدمات و محصولات، نمونه‌ی حاصل از ۳۴ مقاله را تحلیل کردیم.

براساس نتایج، دو گروه کانونی با ۱۰ کارشناس از شرکت چندملیتی نفت، فرآوران هواپیما و defence multinational ارائه شدند. گروه‌های کانونی در دو جلسه و طی دو روز مختلف با حضور ۵ شرکت‌کننده در هر جلسه برگزار شدند. پس از ایستربی-اسمیت و همکاران[۴] [۵۵]، با استفاده از راهنمای موضوعی برای داشتن مصاحبه‌ی گروهی [۵۶]، این جلسات را به‌عنوان «گفتگوهای هدایت‌شده در میان گروهی از افراد» (ص. ۱۳۶) مطرح کردیم. این سند، به‌جای نوآوری در خدمات و محصولات، اهداف مختلف برای هر کدام از رویکردها و چالش‌های مختلفی که پیش‌ می‌آیند، دربردارنده‌ی انگیزه‌ای برای مشارکت در مدل کسب و کار است. داده‌ها با یادداشت‌های میدانی و ضبط‌های صوتی کامل از هر کدام از جلسات جمع‌آوری شدند [۵۷]. سپس هر دو منبع برای ایجاد تمایز بین ابعادی که توسط شرکت‌کننده‌ها استفاده می‌شد به طور اجمالی بررسی شدند [۵۸].

  • ابعاد بالقوه‌ی تمایز

در تلاشی اکتشافی برای بررسی این شکاف تحقیقاتی، به دنبالِ توصیه‌های کرزول  [52]، از شیوه‌های روش‌شناختی مختلفی استفاده کردیم. در وهله‌ی اول، ادبیات پژوهشی گسترده‌ای را انجام دادیم که توسط گروه‌های کانونی با نمایندگان صنعت دنبال می‌شدند. هدف از این پژوهش ارائه دادن مجموعه‌ای از ابعاد برای ایجاد تمایز بین نوآوری مدل کسب و کار، خدمات و محصولات بود. این ابعاد اولیه به‌عنوان اساسی برای شناسایی ابعاد متمایزکننده‌ ارائه می‌شوند که متقابلا انحصاری و به طور کلی فراگیر هستند که می‌توانند متغیر کلیدی این ابعاد را استنباط و ارزش‌های آستانه را بررسی ‌کنند.

در ادبیات پژوهشی، دو جریان مختلف نشانه‌هایی از ابعاد بالقوه برای ایجاد تمایز بین نوآوری در خدمات، محصول و مدلِ کسب و کار ارائه می‌دهند. اولین جریان براساس بحث‌هایی درباره‌ی تفاوت‌های موجود بین نوآوری مدل کسب و کار و راهبردهای شرکت، مانند مشارکت‌هایی توسط [۱۷]–[۲۰]، مطرح شد. این رویکردها به نقش مالکیت فرآیند و سطح سازمانی هماهنگی اشاره دارند. این جریان فرآیندِ نوآوری مدل کسب و کار را به‌عنوان مکمل و یا حتی جایگزینی برای سایر فرآیندهای مربوط به راهبردها مفهوم‌سازی می‌کند که به این معنا است که، برای مثال، به‌جای سطح مدیریتی پروژه و یا سطح عملکردی، به سطح مدیریتی راهبردی و یا بالاتر تعلق دارد و در آنجا هماهنگ می‌شود. علاوه‌بر این، همان طور که در شکل ۳ نشان داده می‌شود، در مقایسه با نوآوری‌های خدمات و محصولات، پیچیده‌تر است و از اهمیت راهبردی برخوردار است.

جریان دوم براساس ادبیات پژوهشی مربوط به تنوع‌بخشی ارائه می‌شود. مشابه با رویکردهای سنتی، مانند: ماتریس آنسف[۵] [۶۰]، تفاوت بین انواع مختلفی از تنوع‌بخشی‌ها منبع این تنوع‌بخشی است. منبع تنوع‌بخشی افقی، که شامل نوآوری محصولات و خدمات است، ادغام خدمات و محصولات جدید در پورتفولیو همچنین مشارکت در ایجاد ارزش جدید و پیکربندی مشرفیت برای تنوع‌بخشی‌های مربوط به مدل کسب و کار است [۵۱].

شرکت‌کنندگان در گروه کانونی این ابعاد را تکرار کردند و، همان طور که در شکل ۴ نشان داده می‌شود، طیف وسیعی از ابعاد متمایزکننده‌ای را افزودند. این ابعاد متمایزکننده از اهمیت راهبردی برخوردار است و ریسک، تاثیر و عدم‌قطعیت به‌عنوان ملاحظات زمینه‌ای بسیار مهمی به شمار می‌روند. شرکت‌کنندگان همچنین اظهار کردند که نوآوری‌ها در مدل کسب و کار از معرفی خدمات و محصولات جدید به‌تنهایی پیچیده‌تر هستند. همچنین مسئولیت‌پذیری و مالکیت همچنین مشارکت جدی‌تر از سوی تیم مدیریت ارشد و رتبه‌های بالاترِ سازمان در مدل کسب و کار را معیارهای مهمی می‌دانستند. مشارکت‌کنندگان رها کردن این فرآیند توسط سازمان‌ها و منحل کردن تیم مربوط به نوآوری در مدل کسب و کارشان را، پس از شکست‌های اندک، ریسک بالاتری می‌دانستند در حالی که دپارتمان R&D موجود در پاسخ به یک سری از تحولات در محصولات و خدمات نامشخص و غیرقابل‌پیش‌بینی با چنین عواقب مشابهی روبرو نخواهند شد. گروه‌های کانونی همچنین گمان می‌کردند که تعداد بیشتری از ذی‌نفعان در این فرآیند و الزامات مربوط به مجموعه‌ی گسترده‌ای از مهارت‌ها و قابلیت‌ها مشارکت داشتند که به نوبه‌ی خود ممکن است شامل طیف وسیعی از رشته‌های حرفه‌ای مختلفی باشند. بُعد نهایی که توسط شرکت‌کنندگان نامگذاری شد حفظ مشتری است. ایجاد تغییرات در پایگاه مشتریان باورکردنی‌تر به نظر می‌آمد و حفظ کلِ پایگاه مشتریان در مقایسه با نوآوری در محصولات برای مدل کسب و کار مطلوب‌تر به شمار می‌رفت.

  • گفتگو و نتیجه‌گیری

برای بررسی کردن ابهام مفهومی در ایجاد تمایز بین نوآوری در مدل کسب و کار، خدمات و محصولات، این مقاله گفتگوی اولیه‌ای درباره‌ی ابعاد، متغیرها و آستانه‌های ضروری برای ایجاد تمایز بین مفاهیم ارائه می‌دهد. برای انجام این کار، از طریق ارائه‌ی ادبیات پژوهشی اکتشافی و دو گروه کانونی، اولین مجموعه از ابعاد متمایزکننده شناسایی شد.

تایید ابعاد: مطالعه‌ی ارائه‌شدهفقط اکتشافی است. اعتباربخشی یافته‌های شناسایی‌شده در زمینه‌های قوی‌تر و مصاحبه‌های عمقی در میان طیف وسیعی از موارد مربوط به صنایع مختلف و زمینه‌ها سازمانی مطلوب خواهد بود [۶۱].

  1. بنابر این، جامع بودن این موارد، به‌واسطه‌ی ایجاد گروه‌های کانونی بیشتر، مصاحبه‌ها و نظرسنجی‌ها، باید تایید و ابعاد متمایزکننده‌ی دیگری نیز باید شناسایی شود [۵۵].
  2. علاوه‌بر این، تحقیقاتی درباره‌ی آستانه ضروری است؛ بررسی محدوده‌ای که در آن متغیرهای شناسایی‌شده برای نوآوری در مدل کسب و کار، خدمات و محصولات وجود داشته باشد امری مفید است.
  3. در نهایت، پیشنهاد می‌کنیم که حوزه‌های نزدیک را، مانند: زنجیره‌ی تامین و مدیریت شبکه ارزش، بررسی کنید زیرا این حوزه‌ها برای ابعاد مفهومی نوآوری در مدل کسب و کار چالش‌های مشابهی را ارائه می‌دهند.

افزایش وضوح مفهومی پیامدهای نظری و عملی خواهد داشت. از یک سو، اساس محکم‌تری را برای تحقیقاتِ در حال رشد درباره‌ی نوآوری در مدل کسب و کار ارائه می‌دهد. ایجاد تمایز واضح بین مفهوم مدل کسب و کار و مفاهیم نزدیک به آن می‌تواند تحت بررسی و کاربردِ یافته‌ها تعریفِ این موضوع را تسهیل کند. از سوی دیگر، می‌تواند تصمیم‌گیری سازمانی درباره‌ی نوآوری در مدلِ کسب و کار پایدار را بهبود بخشد. مرزهای مفهومی روشن‌تر می‌توانند شناسایی و ارزیابی گزینه‌های موجود را تسهیل کنند که به انتخاب‌های راهبردی بهتری منجر می‌شوند. این امر می‌تواند عملکرد شرکت را بهبود بخشد و پیاده‌سازی صنعتی راه‌حل‌های پایدارتر را تسهیل کند.


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *